۲ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

پاندا و برفی

یک صبح زمستانی پاندا با کلی کش و قوس آمدن، بلند شد تا برود و یک صبحانه‌ی مفصل بخورد. هوا سرد بود و گاهی که باد میزد، برفِ ردی درختانِ بامبو به نرمی روی زمین می‌ریخت. انگار که از درختان برف می‌بارید. پاندا با خود فکر کرد اول یک سری به آدم برفی بزنم. پس راهش را کج کرد

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

پاندا آدم برفی می‌سازد

وقتی نور خورشید از پنجره خودش را به چشمان پاندا رساند، پاندا بیدار شد. البته فقط بیدار شد یعنی فقط چشمانش را باز کرد. از جایش بلند نشد. برای بلند شدن چند ساعتی وقت می‌خواست. بالاخره پاندا بودن یک قوانین و رسم‌هایی دارد. ولی اتفاقی افتاد

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه


دسته‌بندی
آخرین مطلب
پیوندها
بایگانی