۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه» ثبت شده است

آقا سعید

راننده اتوبوس یک ایستگاه را رد کرد. کمی آن طرف‌تر هم نایستاد. رفت و رفت و رفت. آقا سعید گفت: آقا نگهدار. ایستگاه رو رد کردی. کارم دیر میشه. راننده گفت: چیزی نیست که. خب یکم پیاده‌روی کن برگرد.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه


دسته‌بندی
آخرین مطلب
پیوندها
بایگانی